یادگاری :)
قاطی خرت و پرتام یه کاغذی رو پیدا کردم که مال پارساله، یه شعرنوشته بودم :)
از تراکنش های یهویی ذهن آسمان، گفتم بنویسمش اینجا تا شمام بخونین:
(هو السمیع)
درون ابر،
سکوت بود و درد،
پر از شکست
پر از نفس!
و خالی از هرچه بود و هست!
شکست ابر
یک بهانه بود
سکوت ابر
یک ترانه بود!
نفس گرفت
درد رفت!
و ابر ...
و ابر از پس گریه ها
شسته شد، خمید!
خمید و دید!
سکوت درد،
سپس نفس
و ابر شکست!!
06/03/1392
دیگه چرت و پرت بود به بزرگی خودتون ببخشین D: